تعجب نکنید
دلم براش تنگ شده
روزی که کلک تقدیر در پنجه قضا بود در لوح آفرینش غم سرنوشت ما بود
دلم براش تنگ شده
روزی که کلک تقدیر در پنجه قضا بود در لوح آفرینش غم سرنوشت ما بود
عمری دویده ایم به هر سوی و عاقبت* دست از طلب بشسته و از پا نشسته ایم*** طفل زمان فشرد چو پروانه ام به مشت* جرم دمی که بر سر گلها نشسته ایم*